يه پسربچه کلاس اولي به معلمش ميگه: خانوم معلم من بايد برم کلاس سوم

معلمش با تعجب... ميپرسه براي چي !؟ اونم ميگه: آخه خواهر من کلاس سومه اما

من از اون بيشتر ميدونم و باهوش ترم...

توي زنگ تفريح معلمه به مدير مدرسه موضوع رو ميگه اونم خوشش مياد ميگه بچه رو

بيار تو دفتر من چند تا تست ازش بگيريم ببينيم چي ميگه ! معلمه زنگ بعد پسره رو

ميبره تو دفتر بعد خانوم مديره شروع ميکنه به سوال کردن:

- خوب پسرم بگو ببينم سه سه تا چند تا ميشه !؟ اونم ميگه نه تا

- دوباره ميپرسه نه هشت تا چند تا ميشه !؟ اونم ميگه هفتادو دو تا

- همينجوري سوال ميکنه و پسره همه رو جواب ميده ! ديگه کف ميکنه به معلمش

ميگه به نظر من اين ميتونه بره کلاس سوم !

خانوم معلم هم ميگه بزار حالا چند تا من سوال کنم !

- ميگه پسرم اون چيه که گاو چهار تا داره اما من دو تا دارم !؟

مديره ابروهاشو بالا ميندازه که پسره جواب ميده: پا

- دوباره خانوم معلمه ميپرسه: پسرم اون چيه که تو توي شلوارت داري اما من تو

شلوارم ندارم !؟

مديره دهنش از تعجب باز ميشه که پسره جواب ميده: جيب

- دوباره خانوم معلمه سوال ميکنه: اون چه کاريه که مردها ايستاده انجام ميدن اما

زن ها نشسته و سگ ها روي سه پا !؟

- تا مديره بياد حرف بياره وسط پسره جواب ميده: دست دادن

- باز معلمه سوال ميکنه: بگو ببينم اون چيه که وفتي ميره تو سفت و قرمزه اما

وفتي مياد بيرون شل و چسبناک !؟

مديره با دهان باز از جاش بلند ميشه که بگه اين چه سواليه که پسره ميگه: آدامس

بادکنکي !

ديگه مديره طاقت نمياره ميگه بسه ديگه اين بچه رو بزاريد کلاس پنجم من خودم همه

سوالهاي شما رو غلط جواب دادم !!!